بی من تو در کجای ِجهانی که نیستی؟
* انقدر گشتم و گشتم و گشتم .. دیگه خسته شدم
دکتر سلام! روح و تنم درد می کند
چشمم، دلم، لبم، بدنم درد می کند
ذوق سرودنم، کلماتِ نوشتنم
دکتر! تمام خویشتنم درد می کند
احساس شاعرانگی ام، تیر می کشد
حال و هوایِ پر زدنم درد می کند
دکتر! نگفته های زیادی ست در دلم
لب وا که می کنم، سخنم درد می کند
می خواستم که لال بمانم، به جان تو!
دیدم سکوت در دهنم درد می کند
کیومرث مرادی
+ انقدر این حال بده که .... خدا مگه قرار نبود همه چی درست شه؟
پس چرا بدتر ریخت بهم؟!
یا ابوالفضل ..
چشمم رو فقط به کرم شما دوختم آقا ..
به کرم شما و امام حسین ...
نمیدونم چطوری بخوام آقا ...
دلم گرم نمیشه به دعاهام آقا ...
یه معجزه میخوام آقا ...
دلتنگ که می شوی
هرکاری از دستِ بی چاره ات بر می آید
مثلا گوشی را برمیداری
یک پیامِ کوتاه
یک - من هنوز هم اینجا دلم آنجاییست که تو هستی -
دلتنگ که می شوی
فال می گیری چشمانت را می بندی
می گویی :
- می شود بگویی او دلش تنگ هست یا نه ؟ -
و حافظ هم که انگار دلش به حالِ بی قراریت سوخته است می گوید :
- یوسفِ گمگشته باز آید به کنعان غم مخور -
و همانجاست که می باری و در دل می گویی
یوسفِ من اصلا گم نشده حافظ جان
یوسفِ من جایی حوالیِ همین نزدیکی ها
مرا گم کرده
دلتنگ که می شوی می فهمی
همه ی این روزها که با خودت گفتی
- یادم تو را فراموش -
بیشتر معنایش برایت این بوده
یادم احساسم را فراموش یادم دلم را فراموش -
بی آنکه بدانی این ها فراموش نمی شوند
ساکت می شوند آرام می گیرند
.
عادل دانتیسم
خدایا به حق ِ علی اصغر حسین ..
به حق این روزا ..
به حق حرمت خون سیدالشهدا ..
به حق یاس عباس ...
خدایا ...
منو از این وضع نجات بده ...