قـاب شیشـه ای

قـاب شیشـه ای

تو رفتی بعد تو حالم...
یه حالی مثل ِ مُردن بود ...

پیام های کوتاه
  • ۲۶ مهر ۹۳ , ۱۰:۱۴
    ١٧٦
طبقه بندی موضوعی

۷۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

- استاد کی کلاس تموم میشه؟

- نگران نباش زود تموم میشه!


من در حال ِ بازی با گوشی (و انتخاب رمان ِ بعدی برای ِخوندن:دی) و احساس سنگینی یک نگاه رو خودم ...
سر بلند میکنم و استاد رو خیره به خودم میبینم. لبخند ژکوندی میزنم .. دقیقا اینطوری : :D

- تو انگار خیلی عجله داری؟!

- نه استاد عجله برا چی، داشتم ساعتو نگاه میکردم :))


+ یک عدد دانشجوی ِ ساعی و درس گوش بده :))

  • Lily ..

کاش دل
بستنی نبود!!!




+ کاش

  • Lily ..
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • Lily ..

سر عکس و ایده عکسی و وب حاجی داشتم عکسام رو میدیدم :) خوردم به این عکس

چقدر دلم بارون خواست...

هوا بارونیه .. ولی من دلم قدم زدن زیر بارون رو میخواد ...

دلم نفس عمیق تو همچین هوایی رو میخواد ...

این مدت هر چی بارون باریده نصف شب بوده و وقتی که من خواب بودم ...

دلم سرسبزی میخواد ... 

یه چیزی هست تو این سبزی که روح رو تازه میکنه !

درک کردین؟!


و این بین ...

بیشتر از همه

دلم هوایِ آقا رو کرد ..

چقدر دلم تنگه و ...

چقدر محتاجم به حرم یک بزرگ ...

به آرامشی که تو لحظه لحظه حرمش موج میزنه ...

  • Lily ..
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • Lily ..

چه جلافتا :)


http://up.behtarin.com/uploads/6429cefc421.jpg

  • Lily ..

امید غریبان تنها کجایی؟

چراغ ِ سر قبر زهرا کجایی؟!


  • Lily ..

و خدا خواست که یعقوب نبیند دیگر

شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد؟

  • Lily ..


http://up.behtarin.com/uploads/4290894b141.jpg


دود بود و دود بود و دودبود
گل میان آتش نمرود بود

شعله می پیچید برگرد بهار
خون دل می خورد تیغ ذوالفقار

یک طرف گلبرگ اما بی سپر
یک طرف دیوار بود و میخ در

میخ یاد صحبت جبریل بود
شاهد هر رخصت جبریل بود

قلب آهن را محبت نرم کرد
میخ از چشمان زینب شرم کرد

شعله تا از داغ غربت سرخ شد
میخ کم کم از خجالت سرخ شد

گفت با در رحم کن سویش مرو
غنچه دارد سوی پهلویش مرو

حمله طوفان سوی دود شمع کرد
هرچه قوت داشت دشمن جمع کرد

روز رنگ تیره ی شب را گرفت
مجتبی چشمان زینب را گرفت

پای لیلی چشم مجنون می گریست
میخ بر سر می زد و خون می گریست

جوی خون نه تا به مسجد رود بود
دود بود ودود بود و دود بود

حسن لطفی

  • Lily ..

 میان این همه که هستند،
همیشه چرا دلم بهانه گیر توست؛
که نیستی هرگز...؟؟؟



+ آقا من ناناحن :(

نمیخوام پایتخت تموم شه خو :( هر شب به امید این می نشستیم پای شبکه یک.
:( 

مهربونی های هما که همسرش رو چقدر درک میکنه :(

غرور نقی که هربار بهبود ضایعش میکنه :)) خدایی عاشق بهبودم :))

بی اعتمادی های بهبود نسبت به نقی :))

مامان لیلا :)) بابا پنجعلی :))

ارسطو با اون وات تو دو، وات نات تو دوهاش :))

فهیمه:)

خوب نمیخوام تموم شه :(

  • Lily ..