همین که قرص ها خوب اند
یعنی دلم قرص نیست
همین که نمک ندارد این روزها
یعنی نمکدان را شکسته ای
که حالا
نمکدان به دست گرفته اند
و بر خستگی ام نمک می پاشند
تمام روزهایی که دلم گرم نیست و
سرت گرم است
دلتنگی؛
خیابان شلوغی است
که تو در میانهاش ایستاده باشی
ببینی میآیند
ببینی میروند
و تو همچنان،
ایستاده باشی!