نبودن های گاه و بی گاهت را دوست میدارم...یک
جوری انگار داری عادتم میدهی به عدم!! به نیستی، به آن روزهای سختی که شاید
دیگر نشود کنار هم باشیم...فقط نمیدانم چرا هر بار که میروی و با خودم
تنها می شوم، وسط تموز تابستان هم که باشد، یکهو بی مقدمه "زمهریر" می شود،
همه جا یخ می بندد بی تو ، من قندیل !!
می دانی جان دل، به گمانم پاییز ،امسال سهم بودنش را به زمستان داده ست و از پیش ما رفته...
مینی مخاطب خاص - فیس.بوک
+ دلم داره میترکه خدا .. کاش این دو روز زود بگذره