قـاب شیشـه ای

قـاب شیشـه ای

تو رفتی بعد تو حالم...
یه حالی مثل ِ مُردن بود ...

پیام های کوتاه
  • ۲۶ مهر ۹۳ , ۱۰:۱۴
    ١٧٦
طبقه بندی موضوعی

018

دوشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۴۱ ب.ظ

http://weblog.roshdmag.ir//images/weblog_roshdmag_ir/javan/208/o_z.jpg

پسره از پشت ِ سرم گفته ببخشید کاغذ اضافی دارید؟! منم که یه مشت دفتر رو پاره پوره کردم جمعش کردم تو فایلم تا سر ِ کلاس ازشون استفاده کنم دو سه تا برداشتم بهش دادم میگه نه یکی بسه. بقیه شو برگردونده!

رو کرده به بغل دستیم (مریم پست ِ قبل) خانوم خودکار اضافی دارید!؟

- دقیقا معلوم نیست برا چی اومدن دانشگاه؟! الان معلوم میشه نگران نباشید:) -

مریم خودکار مشکیش رو داده . استاده میگفت یه سر بمونید تا یک. ما گفتیم بریم یه استراحتی کنیم. رفتیم بیرون و من و مریم گفتیم بریم خونه :) پسره پشت سرمون می اومد:| هی مریم پشت ِ سرش رو نگاه میکرد. بالایِ پله ها ایستادم:

- مریم کاش به استاد بگیم بریم!

مریم رنگش پرید (محض اطلاع نامزد کرده:) )

پسره از کنارم گذشت خودکارو بهش داد یه اشاره کوچیکی کرد منظورش رو نفهمیدم!

رفتیم سوار تاکسی شدیم. خودکار رو نشونم داده:| درست ِ ته خودکار زیر ِدرپوش ِ مشکی رنگش یه کاغذ لوله شده بود:| بازش کردم به زور از سر و ته خودکارو در آوردم کاغذ رو به زور در آوردیم و دیدیم به به شماره :|

گفتم خاک تو سرش برا همین میاد دانشگاه :|


نمیدونم چرا همیشه جلو پسرا یه حالت ِ تدافعی دارم. اصلا محلشون هم نمیذارم :)) تو نت فرق داره چون میدونم کسی رو نمیشناسم یکم راحتم، ولی چه تو فامیل، چه تو دانشگاه، اصلا اخمام از هم باز نمیشه :)) برا همین میگن عصبی هستی :)) ترجیح میدم عصبی باشم و از این پیشنهادات ِبی شرمانه نداشته باشم :))


  • ۹۲/۱۲/۱۹
  • Lily ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی