قـاب شیشـه ای

قـاب شیشـه ای

تو رفتی بعد تو حالم...
یه حالی مثل ِ مُردن بود ...

پیام های کوتاه
  • ۲۶ مهر ۹۳ , ۱۰:۱۴
    ١٧٦
طبقه بندی موضوعی

086

چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۵۹ ب.ظ


http://up.behtarin.com/uploads/4290894b141.jpg


دود بود و دود بود و دودبود
گل میان آتش نمرود بود

شعله می پیچید برگرد بهار
خون دل می خورد تیغ ذوالفقار

یک طرف گلبرگ اما بی سپر
یک طرف دیوار بود و میخ در

میخ یاد صحبت جبریل بود
شاهد هر رخصت جبریل بود

قلب آهن را محبت نرم کرد
میخ از چشمان زینب شرم کرد

شعله تا از داغ غربت سرخ شد
میخ کم کم از خجالت سرخ شد

گفت با در رحم کن سویش مرو
غنچه دارد سوی پهلویش مرو

حمله طوفان سوی دود شمع کرد
هرچه قوت داشت دشمن جمع کرد

روز رنگ تیره ی شب را گرفت
مجتبی چشمان زینب را گرفت

پای لیلی چشم مجنون می گریست
میخ بر سر می زد و خون می گریست

جوی خون نه تا به مسجد رود بود
دود بود ودود بود و دود بود

حسن لطفی

  • ۹۳/۰۱/۱۳
  • Lily ..

نظرات  (۲)

  • مَردی به رنگ زمستان
  • یا زهرا سلام الله علیها ، تو از بس عاشق حجاب بودی ، حتی مزارت در حجاب است.
    تسلیت ما را هم پذیرا باشید ..!
    و یتیم شدیم.....

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی